مرجع فایل - قابل ویرایش )
تعداد صفحه : 4
(بر گرفته از: «شوکران. دوماهه ادبي، اطلاع رساني و تحليلي، آموزشي و پژوهشي» سال اول، شهريور تا آذر 1381، ص 37) هاتيف جنابي، زاده 1952 در حوالي قادسيه است و قادسيه در گوش ما چه زنگ و طنيني دارد: قادسيه. خواه نقطه عطفي در تاريخ اين خاکستر بداني و خواه آغازي بر انحطاطش، اما در هجاي قادسيه چيزي پنهان نشسته است – جامه کلام نمي پوشد. باري، پدرش بازرگاني بود که عليرغم بيسوادي عمري را در عشق به فقه و حقوق سپري کرده بود. مادرش اما زني خانه دار بود که اشعار فولکلوريک زيادي از بر داشت و آنها را به فرزندانش مي آموخت و هاتيف عشق و شيدايي خود به وزن و شعر را مديون اوست. در سال 1963 قتلي در دهکده زادگاهش دامنگير خانواده او شد – مرگ يکي از کارگران پدر – در شبي که صاحبان دم براي قصاص به خانه آنها هجوم آوردند، مادر او را به آن سوي فرات فرار داد و چندي بعد تمام خانواده در بغداد گرد هم آمدند. چند ماه بعدتر، راهي نجف شدند و پدر تجارت خود را از سر گرفت. اما خانواده ديگر، هرگز به دهکده خويش بازنگشت. اين نخستين جلاي وطن جنابي بود. نجف با مراسم و آئين هاي گوناگون شيعي بر هاتيف نوجوان بسيار تاثير گذاشت. او که در آن شهر در محيطي شيعي پرورش يافت به مطالعه و نجوم دل بست. در آن روزها به مطالعه شاعران جاهليت، گيلگمش، اشعار صوفيانه، مولانا، دانته، سروانتس، داستايوسکي، و کافکا پرداخت. پانزده ساله بود که نخستين اشعارش را سرود. پس از پايان دبيرستان هنگامي که با مخالفت پدر براي ورود به دانشکده هنرهاي زيبا – براي تحصيل نقاشي – رو به رو شد، دل به شعر داد و به تحصيل ادبيات عرب در دانشکده ادبيات دانشگاه بغداد پرداخت. بعد از دانشگاه به خدمت وظيفه عمومي رفت و در نيروي دريايي در مرزهاي جنوبي
مبلغ قابل پرداخت 11,000 تومان