مرجع فایل - قابل ویرایش )
تعداد صفحه : 4
نامه اي به امام زمان (عليه السلام) بسم الله الرحمن الرحيم «نيايش» مولايم : يکی از اثرات محبت شما در زندگی من , نه بهتر است بگويم در زندگی ما , غمی است که برپيکره روح و روانمان کشيده شده و در اعماق وجودمان نفوذ کرده است . هر عيدی که فرامی رسد بنا است که ما بخنديم ؛ خوشحال باشيم و شادی کنيم و ما نيز می خواهيم در اعياد چنين باشيم ؛ اما چه کنيم که غيبت تو خنده را به ما حرام کرده است . سرورم : ما درخوشحالی شما خوشحاليم اما در اعماق درونمان چنان غمی نهفته است که حتی الفاظ قادر نيستند بر پيکره اش لباس شوند . يا مولای : هر روز فرخنده ای که از ايام الله فرا می رسد ما شيعيان جشن می گيريم , اما درميان فريادهای شهدايمان و نالهای کشته هايمان و آتش ظلمهائی که از زمان شهادت مادرت فاطمه زهراء برما روا داشته اند . خوشحاليهايمان را با اشک و خون ترسيم می کنيم و با بغض فرو کشيده لب فرومی بنديم و خواهيم گفت که سرچشمه زلال امامت آنگاه د ردل زمين فرو رفت که بانگ های فرياد : هل من ناصر ينصرنی , اباعبدالله عليه السلام بی جواب ماند. آقای من : اين غم همواره درون سينه های ماست تا زمانی که ظهور بفرمائی . البته چنين است که حزن جز فرآورده محبت شما نيست. - چطور خوشحال باشد عاشقی که اين چنين معشوقی دارد و به فراق او مبتلاست؟ - چطور بخندد تشنه ای که دريايی از آبی شيرين و زلال و خنک د رپيش دارد امابرای سيراب شدن از آن راهی نمی يابد ؟ - مولای من: - مامی خنديم اما اين خنده فقط بر لبان ما نقش می بندد زيرا که در دلهای ما آتشفشانی از سنگهای گداخته حسرت نهفته است . - حسرت يک نگاه ... - حسرت سيراب شدن د ردرياي چشمهايت و حسرت شنيدن سخنان حکيمانه ات . - اميدوارم هرگز نخواسته
مبلغ قابل پرداخت 11,000 تومان