مرجع فایل - قابل ویرایش )
تعداد صفحه : 57
مقدمه: اين رساله به صورت يك متن كلاسيك فروتن در توضيح مفاهيم اساسي هنر و تشريح جنبشهاي عمدة هنري درآمده است. اين از آن موارد فرخندهاي است كه يك كوشش اتفاقي به پديد آمدن يك اثر ماندني منجر مي شود. معني هنر، ساده و روشن است اما كساني كه با مباحث هنري بنحوي سر و كار پيدا كرده باشند خواهند دانست كه در اين مباحث نقل مطلب به زبان روان و ساده از هر مبحث ديگري دشوارتر است. منتها من گمان ميكنم كه اين دشواري كمتر در محدوديتهاي زبان ما است ، و بيشتر در اين است كه ما زبانمان را به اندازة كافي در اين مباحث براي مقاصد جدي بكار نبردهايم. فصل اول تئوري هنر تعريف هنر كلمة ساده» هنر«1 غالباَ مربوط به آن هنرهايي است كه ما آنها را به نام » هنر تجسمي«2 يا » بصري«3 ميشناسيم اما اگر درستش را خواسته باشيم بايد هنر، ادبيات، و موسيقي را هم در برگيرد به اين دسته از هنرها، هنرهاي غير تجسمي گويند پارهاي از خصائص ميان همه هنرها مشترك است و هر چند كه در اين يادداشتها ما سروكارمان بيشتر با هنرهاي تجسمي خواهد بود تعيين اينكه چه چيزي در ميان همه هنرها مشترك است بهترين آغاز تحقيق ماست. شوپنهاور نخستين كسي بود كه گفت همه هنرها ميخواهند به مرحلة موسيقي برسند. اين گفته بارها تكرار شده و منشأ اشتباهات فراواني بوده است و ليكن حقيقت مهمي را بيان ميكند شوپنهاور كيفيات انتزاعي موسيقي را در نظر داشت در موسيقي و تقريباَ فقط در موسيقي هنرمند ميتواند مستقيماَ با مخاطبان خود طرف بشود بي وساطت وسيلهاي كه عموماَ براي مقاصد ديگر هم بكار برده شود معمار بايد غرض خود را به زبان عمارت بيان كند كه بعضي فوائد مصرفي هم دارند شاعر كلمات را بكار ميبرد كه در مجاورت روزمره نيز بكار ميروند نقاش معمولاَ به زبان تصاوير جهان قابل رؤيت سخن ميگويد فقط آهنگساز است كه به آزادي كامل ميتواند از ضمير خويش اثري
مبلغ قابل پرداخت 23,700 تومان