مرجع فایل - قابل ویرایش )
تعداد صفحه : 119
زندگی سهراب در همه سالها كه گذشت ، سالهايی كه از نااميدی ، ما فقط خويش را در صفحه های تقويم می يافتيم . سهراب, بی احتياط ومعصوم درست سرساعت دوازده ميان آفتاب نم دار مهرماه كنار آدميان اين دنيا ايستاد تا به ناباوری همه ما باور بياموزد و ما را در باوری عظيم غرق كند . درسال هزاروسيصدوهفت درشهرقم، سهراب , آرام بعد از نواختن دوازده ضربه از ظهرچشم بازكرد ؛ همان گل نيلوفر زرد كنار پنجره و چه كودكی رنگينی داشت . اسدالله پدرش و ماه جبين مادرش، نام سهراب را برايش برگزيدند . كودكيش ميان جهشهای پاك وقصه های ترسناك نوسان يافت ، در قم زياد نماند، به گلپايگان و خوانسار و از آنجا به سرزمين پدری (كاشان) رفت . باعموها واجداد پدری در يك خانه زندگی می كردند ، خانه ای بس بزرگ . كوچك بود و آسمانش آبی كه پدرش بيمار شد و تا آخر زندگی بيمار ماند . مادر هنگام مرگ فرزندش (سهراب) زنده بود و در سنين بالای نود ، در اوايل خرداد ماه سال 1373 درگذشت . مادربزرگ سهراب « حميده سپهری » شعر می گفت و در كتاب « زنان سخنور ايران » چند شعر از او آمده است .پدربزرگ مادرش ، ميرزاتقی خان لسان الملك ، ملك المورخين بود كه بيشتر به نام « محمد تقی خان سپهر » از او ياد می شود . وی مورّخ بود وكتاب مشهور « ناسخ التواريخ » را در چند جلد نوشته است. پدر ، سهراب را به نقاشی عادت داد ، الفبای تلگراف را يادش داد و... در چنين خانه ای خيلی چيزها می شد يادگرفت . « پدر بود كه دستم راگرفت و شيوه كشيدن آموخت. بتهوون را پدر هم می زدو هم آموزش موسيقی می داد , در چهره گشايی دستی داشت . آدمش هميشه رزمنده بود ، رستمش پيروز ازلی و سهرابش شكسته جاودان ؛ برای خود طرح منبّت می ريخت و برای مادر نقشه گلدوزی . خط را هم پاكيزه می نوشت » . 2
قسمتی از محتوی متن پروژه میباشد که به صورت نمونه ، بعد از پرداخت آنلاین در فروشگاه فایل آنی فایل را دانلود نمایید .
« پرداخت آنلاین و دانلود در قسمت پایین »
مبلغ قابل پرداخت 44,100 تومان