مرجع فایل - قابل ویرایش )
تعداد صفحه : 51
مقدمه : وابستگي انسان به فضا ، ريشه هاي عميقي دارد . اين دلبستگي از نياز به درك روابط اجتماعي انسان ، جهت كسب مفهوم و فرمانروايي بر دنياي حوادث و رويدادها سرچشمه مي گيرد . بشر بين خود و اشياء رابطه ايجاد مي كند . بدين معني كه وي خود را به طريق فيزيولوژي با اشياء وفق داده و ايجاد سازگاري مي كند . چون حركات بشر در فضا انجام مي شود ، لذا فضا بيان كننده وجه ويژه اي از ايجاد ارتباط ميان انسان ها و ميان انسان ها و محيط نبوده بلكه صورتي است جامع از هرگونه ايجاد ارتباط و دربرگيرنده آن . بنابراين مي توان بر اين نكته تاكيد كرد كه فضا فقط يك جنبه از ايجاد ارتباط كلي است . در عهد باستان دو نوع تعريف ، مبتني بر دو گرايش فكري براي فضا يافت مي شود : تعريف افلاطون كه فضا را همانند يك هستي ثابت و از بين نرفتني مي بيند كه هر چه به وجود آيد در داخل اين فضا جاي دارد . تعريف ارسطويي كه فضا را به عنوان Topos يا مكان بيان مي كند و آن را جزئي از فضاي كلي تر مي داند كه محدودة آن با محدودة حجمي كه آن را در خود جاي داده است ، تطابق دارد . تعريف افلاطون موفقيت بيشتري از تعريف ارسطو در طول تاريخ پيدا كرد و در دورة رنسانس با تعريف نيوتن تكميل شد و به مفهوم فضاي سه بعدي و مطلق و متشكل از زمان و كالبدهايي كه آن را پر مي كنند درآمد . دكارت بر خصوصيات متافيزيكي فضا تاكيد دارد ، ولي در عين حال با تاكيد بر فيزيك خالص و مكانيكي اصل سيستم مختصات راستگوشه را براي قابل شناسايي كردن وسعت ها به كار برد . بعد از رنسانس به تدريج مفاهيم فضا از موجوديت واقعي آن جدا و بيشتر به جنبههاي متافيزيكي آن توجه شد ، ولي در زمينه هاي علمي ، فضا مفهوم مكاني بيشتري را پيدا كرد . در طراحي معماران كوشش معماران همواره براي خلق فضاهاي مطلوب و سودمند جهت استفاده انسان بوده ، كه براي
قسمتی از محتوی متن پروژه میباشد که به صورت نمونه ، بعد از پرداخت آنلاین در فروشگاه فایل آنی فایل را دانلود نمایید .
« پرداخت آنلاین و دانلود در قسمت پایین »
مبلغ قابل پرداخت 21,400 تومان