مرجع فایل - قابل ویرایش )
تعداد صفحه : 104
مقدمه داستان(روسياهان) از يكسري واقعيتها سرچشمه گرفته است كه من و امثال من در طول زمان زندگي با آن سر و كار داشته و يا شاهد آن هستيم. در اينجا بايد به پدر و مادران عزيز يادآوري كنم كه مواظب عزيز كرده هاي خود باشند. و بدون هدف به جامعه نفرستند كه انسان هاي گرك نما در جامعه زياد است و هر آن امكان لغزش آنها وجود دارد. كاري نكنند تاجبران آن غير ممكن و محال باشد. البته نبايد تمام تقصيرها را متوجه والدين بدانيم فرزندان نيز بايد طبق خواسته بزرگترها عمل كنند. چون هيچوقت والدين بدي فرزندان را نميخواهند و فرزندان مطمئن باشند صلاح آنها در مشورت با والدين است. و راه راست را از آنها بخواهند تا خداي ناكرده گمراه نشوند. و بعضي از دختران جوان بايد بدانند كه هر چراغ سبزي به منزله خوشبختي آنها نيست. و محيط سرد و وحشتناك غربت را به محيط گرم خانواده ترجيح ندهند. چون مامن اصلي آنها همان محيط گرم خانواده است. و آغوش پدر و مادر مي باشد. مثل هميشه وقتي آخرين زنگ مدرسه به صدا درآمد. بچه ها با سر و صداي زيادي كتابهاي خود را جمع كرده و از مدرسه زدند بيرون. من نيز مثل همكلاسيهاي ديگرم وسايل خود را برداشتم. و از دبيرستاني كه در آن مشغول تحصيل بودم بيرون آمدم و راه خانه را در پيش گرفتم مسير من طوري بود كه هيچ يك از دوستانم هم مسير من نبودند. و من مجبور بودم هر روز فاصله بين مدرسه تا خانه را به تنهايي طي كنم. همانطوريكه سرم پائين بود و در خيال خود غوطه ور بودم و با قدمهاي آهسته طي طريق ميكردم و خدا خدا ميكردم او را در سر راه خود نبينم ولي اشتباه ميكردم او مانند هميشه با ماشين مدل بالاي خود در همان جاي هميشگي ايستاده بود و چشم براه من قرار داشت. از دست اين مزاحم هميشگي خسته شده بودم. و هر كاري ميكردم نميتوانستم او را از اين كارش منصرف كنم
قسمتی از محتوی متن پروژه میباشد که به صورت نمونه ، بعد از پرداخت آنلاین در فروشگاه فایل آنی فایل را دانلود نمایید .
« پرداخت آنلاین و دانلود در قسمت پایین »
مبلغ قابل پرداخت 39,600 تومان