مرجع فایل - قابل ویرایش )
تعداد صفحه : 14
زندگينامه ي نيما يوشيج يوش؛ روستاي كوچكي در دامنههاي سرسبز البرز. سال 1276 است و قاجارها دو دستي سلطنت را چسبيدهاند. اگر چه تكانههاي شديدي در جريان است و عنقريب است كه از دور خارج شوند. انقلاب مشروطيت در راه است. پاييز، آن قدر رنگ در طبيعت ريخته است كه نخستين نگاههاي «نوزاد» به جاي گريه با حيرت همراه است. اسمش را علي ميگذارند؛ اولين پسر مردي شجاع و عصباني و زني اهل شعر و ادبيات. پدر تار ميزند و به شكار ميرود و گاهي پسر خردش را جلوي خودش، بر اسب مينشاند و به كوه ميزند: «زندگي بدوي من در بين شبانان و ايلخيبانان گذشت كه به هواي چراگاه به نقاط دور ييلاق – قشلاق ميكنند و شب بالاي كوهها ساعات طولاني با هم به دور آتش جمع ميشوند.» خواندن و نوشتن را نزد آخوند روستا ميآموزد. در سفري به تهران، به اصرار اقوام نزديكش، در مدرسهي سن لويي نام نويسي ميكند. اما درس خواندنش تعريفي ندارد. با بچهها درگير ميشود. مدام در انديشهي نقشهاي براي فرار از مدرسه است و به جز نقاشي، نمراتش تعريفي ندارد: «وضع رفتار و سكنات من، كنارهگيري و حجبي كه مخصوص بچههاي تربيت شده در بيرون شهر است، موضوعي بود كه در مدرسه مسخره بر ميداشت. با خوش رفتاريها و تشويقهاي معلم شاعري به نام «نظام وفا» به وادي شعر كشيده ميشود. شعرهايي به سبك خراساني ميسرايد. اما اين قالب و نگاه نميتواند او را راضي كند: «همه چيز در آن يك جور و به طور كلي دور از طبيعت واقع و كمتر مربوط به خصايص شخص گوينده، وصف ميشود» اما مدرسهي سن لويي براي او چيزي بيشتر از يك معلم خوب دارد. يادگيري «زبان فرانسه» از اركان آموزشي اين مدرسه است. در اين ايام كه مقارن با جنگ جهاني اول است، اخبار جنگ را به زبان فرانسه ميخواند و اندك اندك با ادبيات فرانسه
قسمتی از محتوی متن پروژه میباشد که به صورت نمونه ، بعد از پرداخت آنلاین در فروشگاه فایل آنی فایل را دانلود نمایید .
« پرداخت آنلاین و دانلود در قسمت پایین »
مبلغ قابل پرداخت 11,000 تومان