مرجع فایل - قابل ویرایش )
تعداد صفحه : 39
شيطانپرستي تعريف كلي سالهاي پس از رنسانس را ميتوان به سالهاي افسار گسيختگي جهان غرب در تمامي ابعاد فردي و اجتماعي و جنبههاي متعدد منتهي به روابط انساني توصيف كرد . پس از برداشته شدن يوق تعاليم متعصب كليساي كاتوليك از گردن انسان غربي ، چند كنش عمده فكري و فلسفي شكل گرفت كه شرح آن در حوصله اين مقال نميگنجد ، لكن آنچه قابل توجه است ، رويكردهاي متفاوت به مساله انسان و رابطه او با خدا است كه زمينههاي شكلگيري بسياري از جريانهاي فلسفي را فراهم آورد. نكتهاي كه نبايد از ذهن دور بماند ،تاثيرات گسترده مكاتب يوناني و شرقي بر انديشه متفكران غربي است .در هر حال با در نظر گرفتن موارد فوقالذكر دامنه انتقادگرايي به مباحث اصلي توحيدي يعني جايگاه خدا ، انسان و شيطان نيز رسيد .قرنها بعد يعني در سالهاي آغازين قرن بيستم برخي از عناصر فاسدالاخلاق با اتكا به گرايشات و نظريات توراتي و پروتستاني به صورت مخفيانه جريان « شيطانپرستي » را با ويژگيهايي همچون گناهگرايي ، قتل ، تجاوزات جنسي ، هدم اصول اخلاقي ، بيتوجهي به مسائل توحيدي و ... پايهگذاري كردند . اگرچه فطرت خداجوي انساني عاملي بازدارنده در تمايل يافتن تعداد وسيعي از افراد جامعه انساني به اين جريان شده ، لكن استفاده از موسيقيهاي جذاب و متنوع ، انجام اعمال خارقالعاده و دور از ذهن ، تهيشدن انساني غربي و عصر جديد از معنويت و اتصال به منبع فيض موجبات گرايش افراد اندكي را به اين گروهها فراهم آورد . نكته حائز اهميت آن است كه عليرغم عدم استقبال عمومي از عضويت در گروههاي شيطانپرستي ، آموزهها و تعاليم گمراهكنندهاي توسط ايشان و به وسيله ابزارهايي كه در اختيار ايشان توسط قدرتهاي بزرگ سياسي قرار گرفته ، منتشر شده و ميشود و اين گروهها در سراسر جهان همواره به عنوان كانون هاي فحشا و فساد شناخته ميشوند . سال 1960 را ميتوان به صورت جدي آغاز دور جديد حيات و فعاليت شيطانپرستان در آمريكا دانست (1) ، صرفنظر از انواع شيطانپرستي كه طي
مبلغ قابل پرداخت 17,500 تومان